English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3768 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sink or swim <idiom> U افت وخیز درکاری داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
To be an old hand at something. U درکاری سابقه وتجربه داشتن
to come to the fore U قسمت مهم درکاری داشتن
on the house <idiom> U مجاز درکاری
to be to blame for something U مقصر درکاری بودن
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
to p with a task U درکاری پشت کارداشتن
turn the trick <idiom> U درکاری که میخواست موفق شدن
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
duumvirate U اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
To put obstacles in the way. U سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
let it rip <idiom> U انجام بیش از اندازه چیزی ،گیرافتادن درکاری
gallio U ماموریاشخصی که ازدخالت درکاری که بیرون ازصلاحیت اوست خود داری
gambols U جست وخیز
spring U جست وخیز
skitter U جست وخیز
frisk U جست وخیز
frisks U جست وخیز
springs U جست وخیز
capriole U جست وخیز
bound U جست وخیز
gambol U جست وخیز
gamboled U جست وخیز
gambolling U جست وخیز
gamboling U جست وخیز
tittup U جست وخیز
gambolled U جست وخیز
exultance U جست وخیز
capers U جست وخیز
capered U جست وخیز
caper U جست وخیز
frisking U جست وخیز
frolics U جست وخیز
frolicking U جست وخیز
frolicked U جست وخیز
frolic U جست وخیز
gambade U جست وخیز
frisked U جست وخیز
saltation U جست وخیز
skipper U جست وخیز کننده
curvet U شوخی جست وخیز
skippering U جست وخیز کننده
cavorts U جست وخیز کردن
saliency U چابکی درجست وخیز
cavorted U جست وخیز کردن
cavort U جست وخیز کردن
skippered U جست وخیز کننده
cavorting U جست وخیز کردن
jumpingly U جست وخیز کنان
salience U چابکی درجست وخیز
saleintiant U درحال جست وخیز
saleint U درحال جست وخیز
skippers U جست وخیز کننده
lopes U جست وخیز کردن
lope U جست وخیز کردن
frisky U جست وخیز کنان
friskiest U جست وخیز کنان
loped U جست وخیز کردن
coltish U جست وخیز کننده
loped U بجست وخیز دراوردن
friskier U جست وخیز کنان
loping U بجست وخیز دراوردن
loping U جست وخیز کردن
lopes U بجست وخیز دراوردن
lope U بجست وخیز دراوردن
loping U جست وخیز وشلنگ تخته
tumbled U جست وخیز کردن پریدن
tumbles U جست وخیز کردن پریدن
skylarks U تفریح وجست وخیز کردن
lope U جست وخیز وشلنگ تخته
loped U جست وخیز وشلنگ تخته
skips U جست وخیز کردن تپیدن
hop U جست وخیز کوچک کردن
skipped U جست وخیز کردن تپیدن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
lopes U جست وخیز وشلنگ تخته
hopped U جست وخیز کوچک کردن
hopping U جست وخیز کوچک کردن
hops U جست وخیز کوچک کردن
sikt U باجست وخیز رقص کردن
skip U جست وخیز کردن تپیدن
tumble U جست وخیز کردن پریدن
skylark U تفریح وجست وخیز کردن
galumph U جست وخیز نشاط انگیز کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
frisks U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have f. U تب داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
have U داشتن
lacked U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
having U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to go hot U تب داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
to have possession of U داشتن
redolence U بو داشتن
possesses U داشتن
intercommon U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
possess U داشتن
bear U در بر داشتن
lack U کم داشتن
lacks U کم داشتن
bear U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
possessing U داشتن
lackvt U کم داشتن
espoused U عقیده داشتن به
correlating U همبستگی داشتن
send U ارسال داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
espouse U عقیده داشتن به
correlate U همبستگی داشتن
resided U اقامت داشتن
espouses U عقیده داشتن به
loathed U نفرت داشتن از
loathe U نفرت داشتن از
withholds U دریغ داشتن
withholding U دریغ داشتن
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
espousing U عقیده داشتن به
send U گسیل داشتن
lends U معطوف داشتن
resides U اقامت داشتن
lend U معطوف داشتن
withheld U دریغ داشتن
send U اعزام داشتن
aspiring U هوش داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
provides U مقرر داشتن
apprehend U بیم داشتن
provide U مقرر داشتن
cherishing U گرامی داشتن
sending U ارسال داشتن
cherished U گرامی داشتن
sends U گسیل داشتن
sends U ارسال داشتن
cherishes U گرامی داشتن
sends U اعزام داشتن
apprehended U بیم داشتن
Recent search history Forum search
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
1incubation
0هوای کسی را داشتن
1كلمه attention در verb معني داره؟ يا فقط noun هست
0مثل کوه پشت همدیگر را داشتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com